بهترین هدیه نمایشگاهی که گرفتم


بعضی خاطره‌ها عجیب توی ذهن آدم خط می‌کشن، جوری که سال‌ها بعد، هنوز با یادآوریش لبخند می‌زنی.


برای من، یکی از همین خاطره‌ها از یه هدیه‌ی نمایشگاهی شروع شد…


اون‌هم نه یه خودکار تبلیغاتی ساده یا یک کیف پارچه‌ای، بلکه هدیه‌ای که واقعاً “تو دلش خاص بودن” داشت.


داستانم مال چند سال قبله.


توی شلوغ‌ترین روز نمایشگاه، بعد از ساعت‌ها راه رفتن بین سالن‌ها و دیدن غرفه‌های جورواجور، نه دیگه انرژی داشتم، نه حتی ذوق برای دیدن بروشورهایی که مدام توی دستم می‌ذاشتن.


یه گوشه ایستاده بودم که چشمم افتاد به غرفه‌ای با دکور چوبی، متفاوت از بقیه. حس دنج و صمیمیش باعث شد بی‌اراده به سمتش برم.


خانمی با لبخند واقعی بهم خوش‌آمد گفت. توی غرفه‌شون همه چیز، حتی پذیرایی و کارها، از جنس “آدم بودن” بود. شروع کردیم به صحبت، بیشتر درباره محیط زیست و زندگی ساده، تا درباره محصول شرکتشون!


در آخر، گفت: “اگه دوست داری، این رو بهت هدیه می‌دیم. فقط یه درخواست کوچیک دارم، یک درخت بکار.”


متعجب شدم؛ توی بسته به ظاهر ساده، یه گلدون کوچیک چوبی و یک بذر بلوط بود. کنارش هم یادداشتی دستی گذاشته بودن:


“ما باور داریم، هدیه واقعی اونیه که زندگی بسازه. تو بخند، بذر رو بکار، ما هم کنارتیم.”


از همون لحظه، این هدیه برای من نه یه یادگاری معمولی، که شروع یک ماجرا شد.


همون روز عصر، آدرسشون رو تو اینستاگرام پیدا کردم و عکس بذر و گلدون جدیدم رو براشون گذاشتم. چند ماه بعد، جوانه زد… هر بار که حواسم می‌رفت سمتش، یاد جمله‌شون می‌افتادم.


الان اون درختچه کوچولو، گوشه تراس خونه‌م هنوز داره قد می‌کشه. هر بار نگاهش می‌کنم، یادم میاد بهترین هدیه‌ها فقط قشنگ یا گرون نیستن؛


بهترین‌ها اونی‌ان که معنی، امید و زندگی با خودشون میارن.


گاهی توی شلوغی نمایشگاه‌ها، ارزشمندترین چیزی که پیدا می‌کنی، شاید نه محصوله، نه هدیه تبلیغاتی؛


یه پیام کوچیک زندگیه، توی یک گلدون ساده.


امروز که این مقاله رو خوندم فهمیدم چقدر اون زمان کارشون حرفه ای بوده

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *